مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام
نـالـۀ واعـطـشـا بر جـگـرش میاُفـتاد آب مـیدیـد بـه یـادِ قــمـرش میاُفـتـاد بیسبب نیست که از جملۀ "بَکّائون" است اشک از گوشۀ چشمانِ ترش میاُفتاد شیرخواره بغـل تازه عـروسی میدید یـادِ لالایِ ربـاب و پـسـرش میاُفـتـاد با دلی خون شده میگفت که الشام الشام تـا به بـازار مـدیـنـه گـذرش میاُفـتـاد جلوی پـای سکـیـنـه دم دروازۀ شهـر از رویِ نـیـزه علمدار سرش میاُفتاد روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظـرش میاُفتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یـادِ خـنجـر ِکُـنـد و گـلـویِ پدرش میاُفتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعههایِ پدرش دور و برش میاُفتاد |